کد مطلب:18852
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:7
مصاديق بارز ذكر، غير از ياد خدا و اسماي او كدامند؟
1- انسان كامل
هر چه يادكننده حق و يادآور آن باشد مظهر اسم ذاكر است، در بين مظاهر ذاكر بودن خدا، انسان كامل به ويژه اهلبيت عصمت و طهارت و نيز كتاب آسماني مخصوصاً قرآن كريم، مرآت كامل و آيت تامّ و جامع ذكر حق خواهد بود. لذا خداي سبحان برخي از اشيا يا اشخاص را به عنوان ذكر معرفي نموده و آنها را به اين وصف ستوده، مثلاً در آيه «... فَاتقوا اَلله يا أُولي الآباب الَذين امنوا قَد أَنزل الله إِليكم ذِكراً * رَسولاً يَتلوا عَليكم ايات الله مُبيّناتٍ لِيُخرج الذِين امَنوا وعَمِلوا الصالحات من الظُلمات إِلي النور ...» طلاق/10-11 احتمال انطباق عنوان ذكر بر شخص رسول اكرم(ص) مطرح است، يعني كلمه رسول بيان عنوان «ذكر» باشد تا دلالت كند بر اينكه منظور از عنوان «ذكر» خود پيامبر(ص) است، و عنوانِ «انزالْ» منافي آن نخواهد بود؛ زيرا رسول اكرم كه داراي مقام عنداللهي است، همانطور كه عنوان «ارسال» بر رسالت او منطبق است، عنوانِ «انزالْ» هم بر نزول و تجلّي او در عالم طبيعت منطبق خواهد بود.
در برخي از آيات ديگر، عنوان انزال به همين معنا استعمال شده، مانند آيه «... وَاتَبعوا النُور الَذي أُنزل مَعه أُولئك هم المفلحون» اعراف/157 در اين آيه، چنين افاده شده كه قرآن (نور) با رسول اكرم(ص) نازل شده، يعني هر دو از طرف خداي سبحان نازل شدهاند پس قرآن و انسان كامل هر دو داراي مقام عندالهي بودهاند و از آنجا تنزّل يافتهاند. غرض آنكه عنوان «انزال» در سوره «طلاق» منافي اطلاق ذكر بر شخص رسول اكرم(ص) نخواهد بود.
شاهد ديگر بر مظهريت انسان كامل نسبت به اسم ذاكر الهي، حديثي است كه از حضرت امام صادق(ع) رسيده است كه هيچ گروهي در مجلسي اجتماع نكردند كه نام خداي عزّوجل و نام ما را نبردند جز آنكه آن مجلس براي آنها در قيامت حسرت خواهد بود. آنگاه امام صادق به نقل از امام باقر(ع) فرمود به درستي كه نام و ياد ما از نام و ياد خداست و نام و ياد دشمن ما از نام و ياد شيطان است (وسائل الشيعه7/153/ح3).
سرّ شهادت اين حديث بر مدّعا آن است كه اگر انسان كامل، مانند اهلبيت عصمت و طهارت(ع) مظهر نام و ياد خدا نباشد، هرگز ياد او، ياد خدا نخواهد بود؛ زيرا تنها «حق» خداست و تنها نام و ياد او ذكرِ «حق» است و انسان كامل چون مظهر ياد حق است نام و ياد او ذكر خداست. شايد از جهت مظهريّت تام و نيز فناي انسان كامل در جمال و جلال الهي است كه مرحوم صدوق به نحو ارسال مسلّم چنين نقل كرد «قال(ع) الصَلوة عَلي مُحمّد و آله تَعْدل عِند الله عَزّوجلّ التَسبيحً و التَهليلً و التكبيرَ» (همان/194/ح8).
سند اين تحليل و شاهد اين تبيين آن است كه طبق برخي از نصوص اسلامي همانطور كه خداوندْ عديل ندارد، تهليل هم مثيل ندارد (همان/208/ح1و5) و اگر چيزي مانند تصليه بر اهل بيت عصمت و طهارت(ع) همتاي تهليل قرار گرفت، بازگشت چنين همساني به اينست كه انسان كامل چيزي از خود ندارد چنانكه چيزي غير از خداوند و اسماي حسنا و صفات علياي او را نميبيند، لذا خودْ چيزي جز نام و ياد حق نخواهد بود، از اين جهت صلوات بر آنان عديل چيزي است كه عديل ندارد، يعني انسان كامل چيزي بيگانه از اسماي الهي نيست. دقت شود.
2- ذكر تدويني خدا
تاكنون نموداري از اطلاق ذكر بر انسان كامل، كه كتاب تكوين خداي ذاكر است گفته شد و با فحصِ جديد ميتوان شواهد ديگري بر اين اطلاق يافت.
نمونه دوم از مصاديق ذكر، كتاب تدويني خدا اعم از قرآن و غير آن است. صحيفه الهي، گذشته از پشتوانه تكويني خود كه ذكر عيني خداست از لحاظ محتوا و دعوت دعوايي كه دارد ذكر لفظي و كتبي و ذهني خيرالذاكرين است. تعبير خداوند از پيام و كتابي كه به پيامآوران پيشين، مانند نوح و هود و ... داد چنين است
«أَو عَجَبْتم أَن جاءَكم ذِكر مِن رَبِّكم عَلي رَجلٍ مِنكم لِيُنذركم وَ لِتَتَّقوا و لَعلَّكم تُرحمون» اعراف/63و69 تعبير خداوند از خصوص قرآنْ گاهي به صورت ذكر مطلق است و زماني به عنوان ذكر حكم، و وقتي به وصف ذكر جهانها و جهانيان است و گاهي به عنوانِ، ذي الذكر و ... .
اطلاق عنوان اصل ذكر بر قرآن در آيه 6 و 9 سوره حجر «إنّا نحن نزّلنا الذكر و إنّا له لحافظون» و آيه 44 سوره نحل «... وَ أَنزَلنا إِليك الذِكر لَتُبيّن لِلناس ما نَزَّل إِليهم و لَعلَّهم يَتَفكّرُون» اطلاق عنوان ذكر حكيم بر قرآن در آيه 58 از سوره آل عمران، «ذلِك نَتلوه عَليك مِن الايات و الذِكر الحكيم» و عنوان ذكر جهانيان در آيه 104 از سوره يوسف «وَما تَسئلُهم عَليه مِن أَجرٍ إِن هُو إِلّا ذِكر لِلعالَمين» و عنوان ذي الذكر در آيه 1 از سوره ص «ص * و القران ذي الذكر» و مانند آن مشهود است و چون همآوايي پيام قرآن با فطرت انسان و با نظام عيني جهان محرز است لذا خداوند چنين كتابي را براي تذكّر جوامع بشري به آنچه در درون خود مييابد و به آنچه از بيرون خويش ميفهمد آماده كرده و به صورت ترجيع بند در اينباره فرموده است «وَلَقد يَسّرنا القران لِلذكر فَهَل مِن مُذَّكر» قمر/17و22و32و40
3- نماز
نمونه سوم از مصاديق بارز ذكر، نماز مخصوصاً نماز جمعه است، اهميّت نماز كه آن را ستون دين معرّفي كردهاند باعث شده تا در تمام مذاهب و مكاتيب انبياي الهي جايگاه ويژهاي داشته باشد.
خداي سبحان به پيروان موساي كليم(ع) ميفرمايد تورات و نماز را مدار نجات خود قرار دهيد و به آن تمسّك كنيد. و به رهروان مسير عيساي مسيح(ع) فرمود انجيل و نماز را محور رهايي از خطر سازيد و به آن استمساك نماييد. و به راهيان طريق رسول اكرم(ص) فرمود قرآن و نماز را معيار آزادي از هر گزندي بدانيد و به آن اعتصام كنيد. از اين تعميم، بر ميآيد كه پيام جهاني خداوند به تمام امّتها اين است كه كتاب آسماني و نماز مدار نجاتاند. گرچه كتاب الهي اعم از تورات، انجيل و قرآن، نماز را هم در بر دارد ليكن از باب ذكر خاص بعد از عام يا ذكر جزء بعد از كلّ، مسئله نماز، به طور مستقل در كنار كتاب آسماني مطرح شده و آيه «والذين يُمسّكون بالكِتاب و أَقاموا الصلوة إنّا لا نُضيع أَجر المُصلحين» اعراف/170، ناظر به تمام امتها در تمام عصر و مصر است، يعني كساني كه به كتاب الهي تمسك ميجويند و نماز را اقامه ميكنند (صالح و مصلحاند) به درستي كه ما اجر مصلحان را ضايع نميكنيم.
آيه مزبور چون در لابلاي نقل ماجراي بنياسرائيل است و ضمناً مسلمين را نيز در نظر دارد، لذا جامع بين تمام صحيفههاي آسماني است.
آية الله جوادي آملي
حكمت عبادات
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.